جدول جو
جدول جو

معنی حسن ککی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن ککی
از انواع پرندگان خزری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نَ)
منسوب به حسنک: رسمهای حسنکی، رسمهای ظالمانه: رسمهای حسنکی را بردارند. (تاریخ بیهقی ص 36 و 402)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
نحوی. ملقب به حسام الدین کاتی، که در 760 هجری قمری درگذشته. او راست: ’شرح مختصر ایساغوجی’ و شرح مفتاح العلوم. (هدیهالعارفین ج 1 ص 286) و رجوع به حسام الدین کاتی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ)
خوش خلقی:
بیاموز از عاقلان حسن خوی.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَسْ سی)
مکنی به ابوهاشم. نهمین تن از ائمۀ رسی در سعدا از 426 تا 430 هجری قمری فرمانروایی کرد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رِقْ ق)
ابن داود. کتاب وی مورد تقلید ثعلب درتألیف کتاب ’الفصیح’ بوده است. (ذریعه ج 3 ص 157)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است به فاصله بیست هزارگزی شرق قریۀ خوگیانی در علاقۀ حکومت درجه 2 ارغستان مربوط به ولایت قندهار که بین 66 درجه و 43 دقیقه و 59 ثانیه طول البلد شرقی و 31 درجه و 33 دقیقه و 54 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ کَ)
ابن حسین بن عبدالله بن عبدالرحمان بن علأ بن ابی صفره بن مهلب عتکی کوفی، مکنی به ابوسعید بغدادی ادیب نحوی (212- 275 هجری قمری). او راست: ’الابیات السائره’، ’اشعار الفحول و القبائل’، ’انساب بنی عبدالمطلب’، ’شرح دیوان جران العود’، ’شرح الهذلیین’ و کتاب ’اللصوص’، ’المناهل و القری’، ’النبات’، ’النقائض’ و ’الوحوش’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 267) (زرکلی چ 1 ص 224)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن سیدی خواجه نیکبولی از ساحل طونه، متخلص به آهی درگذشتۀ 923 هجری قمری او راست: حسن و دل، به ترکی و خسروو شیرین و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 289- 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن محمد بن عمروک قرشی تیمی بکری، ملقب به صدرالدین و مکنی به ابوعلی نیشابوری دمشقی. محتسب صوفی بود و مصر را سیاحت کرد و در آنجا در 656 هجری قمری درگذشت. او راست: ’اربعی البلدان’ ذیل تاریخ دمشق از ابن عساکر. (هدیهالعارفین ج 1 ص 282)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ)
الشیخ حسن احمد قاسم الابی، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست: ’انسان عین البیان’ که شرح منظومه ای است در بیان. از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَقْقی)
ابن مصطفی پاشا وزیر اشقودره ای. وزیر دولت عثمانی بود و معزولاً در 1313 هجری قمری در حلب درگذشت. دیوان شعر ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 2 ص 303)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حِلْ لی)
ابن علی بن داود، معروف به ابن داود حلی (647- 710 هجری قمری). او راست: ’اکلیل الناجی’ در عروض. و یازده کتاب دیگر او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 283) یاد شده ولیکن نام او را به غلط حسین آورده، و نامی از کتاب رجال او نیاورده است و گویا این اشتباه را اسماعیل پاشا از قصص العلماء (ص 303) گرفته باشد. وی کتابی بزرگ در رجال دارد که در ذریعه (ج 10 ص 84) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ هََ دْیْ)
عبارتست از آنکه نفس را به تکمیل خود به حیلتهای پسندیده رغبتی صادق حاصل آید. (نفائس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قُ)
ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی. وی در 865 هجری قمری کتاب تاریخ قم حسن بن محمد بن حسین را به فارسی ترجمه کرد. و نسخۀ ترجمه بوسیلۀ سیدجلال تهرانی در 1353 هجری قمری در تهران چاپ شد. مترجم، این کتاب را به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم بن خواجه عمادالدین محمود وزیر بن الصاحب خواجه شمس الدین محمد بن علی صفی به فارسی گردانیده است. و چون نسخۀ عربی این کتاب در دست نیست سید حسون براقی بخشی از آن را به عربی گردانیده است. (ذریعه ج 3 صص 276 -278)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ملا حسن کاشی، آملی شاعر و معاصر علامۀ حلی. درگذشتۀ 726 هجری قمری او راست: ’هفت بند’ در مدایح اهل بیت و کتاب انشاء. و قبر وی در حجره ای معروف در آغاز بازار ’سوق العتیق’ در شهر کاظمین نزدیک قبر سید شریف مرتضی بوده و آن مقبره در سال 1353 هجری قمری در میان خیابان افتاد. (ذریعه ج 2 ص 391 و ج 9 ص 245) (روضات الجنات 171)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَکْ کی)
ابن علی بن محمد بطیحش علوی حنفی (1075- 1121 هجری قمری). او راست: جواهرالعقود و سه کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 296) و اعلام زرکلی بنقل از سلک الدرر (ج 2 ص 31) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن عبدالله آق حصاری قاضی حنفی زاهد بسنوی. درگذشتۀ 1025 هجری قمری او راست: ازهار الروضات و ده کتاب دیگر که در هدیهالعارفین ج 1 صص 291-292 و کشف الظنون یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ کُبْ بَ)
شیخ محمد حسن کبه، ابن محمد صالح کبۀ بغدادی (1269-1336 هجری قمری). از شعرا و علمای شیعه در سدۀ چهاردهم هجری و شاگرد میرزا حسن شیرازی در سامراء و درگذشته و مدفون درنجف است. او راست: حاشیۀ وسائل و حاشیه های دیگر و حجّیه الظن و الخلل فی الصلاه که در 1307 هجری قمری نگاشته است. (ذریعه ج 7 ص 249 و ج 9 ص 245) (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
(کَ بی ی)
حسن بن علی الکلبی. اولین امیر از امرای کلبیین در صقلیه (سیسیل). او نخست فرمانده سپاه منصورالفاطمی (صاحب افریقیه) بود. آنگاه در سال 336 به ولایت جزیره صقلیه رسیدو شورش گروهی از مردم جزیره را بشدت منکوب و مردم را از خود بیمناک ساخت. در دوران او پادشاه روم تصمیم به استیلای خود در این جزیره گرفت و حسن آمادۀ جنگ گردید و منصور او را به 7000 سوار و 3500 تن پیاده یاری داد و پس از جنگ لشکر روم منهزم گشت و ریو مسخر گردید و حسن در آنجا مسجدی ساخت و از آنجا بازگشت و تا وفات منصور به سال 341 هجری قمری از این جزیره خارج نشد آنگاه معز بعد از منصور به قدرت رسید او کمی در صقلیه ماند و سپس امارت جزیره را به پسرش احمد داد و خود در مهدیه (افریقیه) اقامت گزید و تا زنده بود از خواص معز به شمار می آمد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 232)
ابن علی. نخستین امیر از امراء کلبی جزیره صقلیه (سیسیل). وی در آغاز از اسیران لشکر منصور فاطمی بود و از طرف وی در336 هجری قمری حاکم سیسیل شد و شورش مردم را با زور فرونشاند. پس قسطنطین پادشاه روم ناوگان دریایی به جنگ او فرستاد. منصور فاطمی ناوگانی که دارای 7 هزار سوار و سه هزاروپانصد پیاده بود به کمک او فرستاد و بر روم پیروز شد و ’ریو’ و ’کالابریه’ را در ایتالیا بگرفت و در شهر ریو مسجدی بساخت و پس از مرگ منصور در341 هجری قمری فرزند خود احمد را بجای خویش نشانید و خود در مهدیه در افریقا بزیست و از نزدیکان معز فاطمی بود تا در 350 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 232)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ کَ)
دهی است از دهستان گچلات بخش پلدشت شهرستان ماکو در 35هزارگزی جنوب خاوری پلدشت، در مسیر راه ارابه رو قزل قشلاق به تپه سی دلیک. جلگه، معتدل، مالاریایی. سکنۀ آن 120 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از قنات و مسیل. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد واتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ کَ)
رومی ایاشی متخلص به کنزی. از مشایخ طریقت سنبلیه، ساکن شهر مغنیسیا و درگذشتۀ 1122 ه. ق. او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 296)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است جز دهستان سهندآباد، بخش بستان آباد شهرستان تبریز، 20هزارگزی جنوب بستان آباد، 15هزارگزی شوسۀ بستان آباد به تبریز. جلگۀ سردسیر. سکنۀ آن 366 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
عبدالله افندی در خاتمۀ ریاض العلماء گفته است: ’حسکه (با ها و بی الف) و حسکا (الف بدون ها) مخفف ’حسن کیا’ است. (از نقض الفضائح حاشیۀ 10 ص 184 و 97). رجوع به شدالازار ص 81 و 379 و کلمه حسکا و نزهه القلوب ج 3 ص 116 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ کَ)
قصبۀ مرکز بخش کلاردشت از شهرستان نوشهر 49هزارگزی جنوب باختری چالوس، 21هزارگزی باختر مرزان آباد مرکز بخش کلاردشت. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 51 درجه و 9 دقیقه، عرض 36 درجه و 32 دقیقه. موقعیت طبیعی: جلگۀ خوش آب و هوا. آب آن از رود خانه سرداب رود. محصول عمده آن غلات، لبنیات. سکنۀ آن در حدود 500 تن. در سالهای 1310-1320 هجری شمسی بامر پهلوی از مرزان آباد واقع در 28هزارگزی چالوس راه شوسه ای به این قصبه کشیده شد سپس بناهای زیبا و ویلاهای معظم در قسمت علیای آبادی احداث گردید. یک دستگاه مهمان خانه باشکوه آن ناتمام میباشد. ادارات دولتی مانند بخشداری، بهداری، کشاورزی، شعبه واکسن سرم سازی در این قصبه هستند و از ویلاهای نوساز استفاده مینمایند. افراد پادگان نظامی مرزان آباد تابستان به این محل می آیند. همه روزه باستثنای زمستان اتوبوس عمومی بین چالوس و این قصبه رفت و آمد مینماید. دبستان و چند باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به حبیب السیر و مازندران و استرآباد رابینو ص 108 و 155 شود
شهری است مابین شام و بغداد. عبداﷲ هاتفی در عزیمت صاحبقران از بغداد بجانب شام گفته:
عراق عرب را چو آباد کرد
دیار حسن کیف را یاد کرد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ لُدْ دی)
ابن محمود مقدسی شافعی. درگذشتۀ پیرامن 1100 هجری قمری او راست: ’حاشیه بر شرح مفتاح’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ شَطْ طی)
ابن عمر بن معروف حنبلی. فقیه بغدادی دمشقی (1205- 1274 هجری قمری). کتابهایی دارد که در اعلام زرکلی (ص 236 چ 1) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ شِکْ کَ)
حسن مهتابی. حسن سفید که به زردی زند چنانکه گجراتیان را میباشد:
شکسته رنگی من باطبیب در جنگ است
علاج درد سرم حسن شکری رنگ است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ کَ رَ)
ابن شهاب الدین بن حسین بن محمد بن حیدر حکیم (1011-1078 هجری قمری). صاحب امل الآمل او را یاد کرده است. او راست: ارجوزه در منطق و دیگری در نحو و حاشیه بر تفسیر بیضاوی و حاشیه بر مطول و شرح نهج البلاغه و الاسعاف و هدایه الابرار در اصول دین و کتابی در طب و دیوان شعر. و در هدیه العارفین ج 1 ص 427 مرگ وی را بغلط 1176 هجری قمری نقل کرده است. (ذریعه ج 9 ص 248)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ زَ)
مورخ. او راست: ’تاریخ الامم الشرقیه القدیمه’ که در حیات مؤلف در مصر به سال 1892 میلادی چاپ شده است. (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی